سخنرانی استاد پناهیان با موضوع راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی/ 4
عموماً نگاه مردم به «خوب بودن، هدف خلقت و مسیر بندگی» نگاه درستی نیست
موضوعاتی که معمولاً در جلسات و محافل معنوی مورد توجه و اهتمام قرار میگیرند؛ یا جزء موضوعاتی هستند که مورد غفلت هستند و نیاز به تذکر، یادآوری و موعظه دارند و یا موضوعاتی هستند که مخاطبین قبلاً از آن موضوعات آگاهی نداشتهاند که در این صورت این جلسات، نوعی اطلاعرسانی محسوب میشود. البته این صورت دوم بسیار کم پیش میآید.
موضوع مورد توجه این جلسه، نه از جنس موعظه و تذکر است و نه اطلاعرسانی محسوب میشود بلکه از جنس تغییر نگرش و اصلاح فضای ذهنی است. تغییر نگرش و اصلاح فضای ذهنی، البته کار سادهای نیست و غیر از اطلاعرسانی و موعظه است. یکی از آسیبهایی که جامعۀ خوب و در حال رشد ما امروزه با آن مواجه است، این است که نگاه اکثر مردم به زندگی و فلسفه زندگی درست نیست. نگاهشان به خوب بودن و هدفِ متعالی حیات انسان، درست نیست. نگاه عمومی نسبت به مسأله تربیت، مسیر عبودیت و سیر و سلوک الیالله، نگاه درستی نیست. لااقل میتوان گفت بسیاری از نگاهها در این موارد، دقیق نیستند.
بسیاری از اطلاعات پراکندۀ ما از معارف دین، درست است ولی در ترکیب نهایی، برداشت درستی از آنها نداریم
وقتی شما در تاریکی مطلق به اجزاء مختلف بدن یک فیل دست میکشید، طبیعتاً با یک نگاه جزءنگرانه حدسهایی در مورد آنچه لمس کردهاید، میزنید. وقتی به شکم فیل دست میزنید، آن را سقفی محکم میپندارید. وقتی پاهای آن را لمس میکنید، فکر میکنید به ستونهایی محکم دست زدهاید. وقتی به پشت فیل دست میزنید، تصور میکنید دیواری بلند است. اگر فضا روشن شود و شما هم از کمی دورتر فیل را ببینید، نگاه شما تغییر خواهد کرد و نگاهی درست از تمام فیل پیدا میکنید؛ نگاهی که دیگر جزئی نیست و در تاریکی هم نبوده است.
بسیاری از اطلاعات پراکنده ما از معارف دینی، صحیح است، ولی در ترکیب نهایی برداشت درستی از آنها نداریم. مثلاً نمیدانیم ارتباط میان اینهمه آیات و روایات، با یکدیگر چگونه است؟ از کجا و از کدام دستور باید شروع کرد؟ آیا میتوان عموم معارف دینی را در یک نخ اصلی مانند تسبیح قرار داد و سرنوشت همه را تعیین کرد؟ چگونه میتوان نگاه درستی به مجموعه معارف دینی و پیوند بین آنها، پیدا کرد؟ مهمترین فایده چنین تغییر نگاهی این است که تکلیف خودمان را تشخیص میدهیم.
ما در زندگی یک تکلیف بیشتر نداریم و فقط باید مراقب یک چیز باشیم نه صدها چیز کسی که نگاه درستی به مجموعه معارف دینی پیدا میکند، تکلیف خودش را تشخیص میدهد و میفهمد که ما در زندگی یک تکلیف بیشتر نداریم و فقط باید یک چیز را مراقبت کنیم، نه اینکه مراقب صدها بدی و صدها خوبی باشیم. باید دید آن یک تکلیفی که در همه دستورات خوب هست، کدام است؟
خداوند در قرآن کریم یکی از کارهای پیامبر(ص) را آموزش حکمت به بندگان خدا ذکر کرده و میفرماید: «وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ»(سوره آل عمران/164). در مورد کتاب و حکمت شاید بت کتاب(قرآن) از بیرون میآید و از طریق وحی میرسد، ولی حکمت یک جوشش درونی است. اگر کسی حکیم شود، درک درستی از کل دین پیدا کرده است و چنانچه روایتی را هم نشنیده باشد؛ وقتی آن روایت را میشنود، تصدیق و تأییدش میکند که باید همینطور باشد که روایت میگوید و من هم چنین نگاهی داشتهام. حکیم کل این حقیقت را شهود کرده است. اگر کسی دین را اینگونه دیده باشد، میتواند تصویر درستی از دین پیدا کند و آن را به دیگران هم منتقل کند.
مبارزه با هوای نفس ، محور اصلی همۀ تکالیف و دستورات دین است/دین، برنامه مبارزه با هوای نفس است
انسان طوری آفریده شده است که میتواند خودش را تغییر و تکامل دهد و ارزش افزوده تولید کند. بهتر شدن و ایجاد ارزش افزوده به این نیست که یک آگاهی جدید پیدا کنیم، یا عمل بیشتری انجام دهیم. خوب شدن یا بهتر شدن به این است که به چیزهایی علاقه داشته باشیم و در نبرد بین این علاقهها، از یک علاقه سطحی بگذریم و به علاقهای عمیقتر برسیم. خوبی را در جریان یک تغییر باید به دست آورد.
انسان به این دنیا آمده است تا چیزهایی را دوست باشد ولی به برخی از آنها دست نزند و برخی از چیزهایی را که دوست دارد، نداشته باشد. در این مسیر، «علم» خدمتگذار این مبارزه است و «عمل» انسان هم وقتی ارزش دارد که در نتیجه این مبارزه باشد و دین هم برنامه مبارزه با هوای نفس است؛ یعنی برنامه مبارزه با برخی از علاقههاست. مبارزه با هوای نفس، محور اصلی تعریف هویت انسان و فلسفه خلقت انسان است و سایر نگاهها به فلسفه حیات و زندگی انسان را باید اصلاح کرد. در واقع مبارزه با هوای نفس محور همۀ تکالیف و دستورات دین است.
باید فرزندان خود را طوری تربیت کنیم که پذیرای دردها و رنجها باشند/ هر چهل روز، یک رنج و بلایی به مؤمن میرسد
خداوند صراحتاً میفرماید: «ما انسان را در رنج و سختی آفریدهایم؛ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی کَبَدٍ»(سوره بلد/4) معنای رنج چیست؟ رنج یعنی اتفاقی که مطابق دوست داشتنیهای انسان نیست. لذا این آیه میخواهد به ما بگوید در این دنیا اتفاقهایی میافتد که مطابق میل شما نیست. این نگاه در تربیت فرزند هم نقش دارد.
اگر کسی چنین نگاهی به حیات داشته باشد وقتی فرزندش را تربیت میکند، در واقع او را پذیرای رنج میکند و برای مرد شدن در عرصۀ دردها و رنجها آمادهاش میکند. در احادیث هم ذکر شده است که هر چهل روز یکبار بلایی به مؤمن میرسد. امام صادق(ع) میفرماید: چهل شب بر مؤمن نمىگذرد، جز آنکه برایش مشکلى پیش میآید که او را محزون میکند و متذکرش میسازد. (الْمُؤْمِنُ لَا یَمْضِی عَلَیْهِ أَرْبَعُونَ لَیْلَةً إِلَّا عَرَضَ لَهُ أَمْرٌ یَحْزُنُهُ وَ یَذَّکَّرُ بِه؛ کافی/2/254)
حضرت در جای دیگری میفرماید: هیچ مؤمنی نیست مگر اینکه هر چهل روز که میگذرد، بلائی به او میرسد که این بلا یا به مال، یا به فرزندش یا به خودش میرسد و خدا در ازای تحمل آن بلا، به او اجر میدهد، و یا اینکه (اگر بلایی به او نرسد) غم و غصهاى که نمىداند از کجاست نصیبش میشود. (مَا مِنْ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ هُوَ یُذْکَرُ فِی کُلِّ أَرْبَعِینَ یوم یَوْماً یُصِیبُهُ بِبَلَاءٍ إِمَّا فِی مَالِهِ أَوْ فِی وَلَدِهِ أَوْ فِی نَفْسِهِ فَیُؤْجَرُ عَلَیْهِ أَوْ هَمٍّ لَا یَدْرِی مِنْ أَیْنَ هُوَ؛ جامع الاخبار/ص114) لذا این نگاه که تمام تلاش ما را برای بر طرف کردن درد و رنج معطوف ساخته است، نگاه اشتباهی است.
انتخاب نوع رنج؛ تنها راه پیش پای انسان/ رنجهای خوب عامل شکوفایی ما میشود
در مقابل رنجهایی که در دنیا وجود دارد، فقط یک کار میتوانیم انجام دهیم و آن هم اینکه نوع رنج را خودمان انتخاب کنیم و با این انتخاب، رنج را بپذیریم و از آن استقبال کنیم. از رنج نمیتوان فرار کرد، پس چه خوب است که خودمان به استقبال رنج و سختیها برویم و با انجام تکالیف و طاعتها این سختی را به جان بخریم. اگر خوب رنج ببریم و رنجهای خوب را انتخاب کنیم، عامل شکوفایی ما میشود.
در مقابل رنجهایی که در دنیا هست، فقط یک کار میتوانیم انجام دهیم و آن هم اینکه نوع رنج را خودمان انتخاب کنیم و با این انتخاب، رنج را بپذیریم و از آن استقبال کنیم. ما از حکومت خدا نمیتوانیم فرار کنیم و یکی از وجوه حکومت خدا، سنتهای خداست و یکی از سنتهای خدا، همین رنج است. ما در رنج خواهیم بود و در آن باقی میمانیم ولی میتوانیم تلاش کنیم تا بهترین رنجها را ببریم.
به عنوان مثالی از رنج بد، اگر شما حسادت کنی در واقع رنج حسادت را پذیرفتهای، که این رنج انسان را مریض میکند. یا اگر انسان حسرت آنچه را که از دست داده بخورد، رنجی را انتخاب کرده که منشأش چیزی شبیه کفر است.
چند رنج خوب را هم میتوان معرفی کرد: شما محبت کردهای و قدر تو را ندانستهاند و از این قدرنشناسی رنج میکشی. یا کار خوبی انجام دادهای، ولی افتخار آن به نام دیگران ثبت شده است.
انسان میتواند انتخاب کند که از حسادت کردن رنج ببرد یا از اینکه دیگران کار خوب شما را به نام خودشان ثبت کردهاند، رنج ببرد. کدام رنج را انتخاب میکنید؟ رنج دوم بهتر است، چون امکان اگر کسی آدم باشد و اهل انسانیت باشد، امکان ندارد حقش را نخورند. اگر کسی اینقدر مراقب باشد که هیچوقت کسی حقش را نخورد و همیشه انرژی خودش را برای دفاع از خود و تأمین منافع خودش صرف کند، او اصلاً آدم نیست. به محض اینکه آدم خوبی بشوی، کسانی سر راهت قرار میگیرند که حق تو را میخورند. حتی آن زمانی که امام زمان(عج) در اوج اقتدار خواهند بود و غربت ائمۀ دیگر را ندارند، از شدت اذیتی که میشوند، جگرشان خون میشود؛ آدم خوب هیچگاه از رنج مظلومیت فارغ نمیشود.
کدام رنج بهتر است؟ رنج حسرت خوردن برای از دست دادن دنیا؟ یا رنج شرمندگی پیش خدا؟ دومی بهتر است. چون کسی که حسرت از دست دادن دنیا را در دل دارد، هیچوقت نمیتواند بابت رنج از دست دادن فرصتهای با خدا بودن گریه کند.
از رنج نمیتوان فرار کرد. اما اگر خوب رنج ببریم و رنجهای خوب را انتخاب کنیم، این رنج عامل شکوفایی ما میشود. اولیاء خدا مراقبت میکردهاند که حتی یک لحظه هم رنج بد به قلبشان وارد نشود و حتی یک لحظه هم از رنج خوب خالی نباشند. امام حسین(ع) هم روز عاشورا هر قدر رنجهایش بیشتر میشد، صورت مبارکشان بیشتر گل میانداخت و نورانیتر میشد...
مطالب مرتبط :
- ۹۲/۰۷/۲۵
- ۶۸۹ نمایش
- ۵۴۱ بازدید