چگونه افکار و خیالات خود را کنترل کنیم / 1
استاد محمد شجاعی :
بحث ما پیرامون افکاری که به سراغ انسان میاد و گاهی وقت ها انسان را اذیت می کند و انسان دوست دارد آنها را به نحوی کنترل کند و باید هم کنترل بکند .
مقدمات علمی بحث :
اولا این نکته را باید یدانیم که نفس انسان ، روح انسان یک موجود مجردی هست (یعنی مادی نیست) دارای قوای مختلفی هست از جمله اون قوا : قوه ی خیال هست و قوه ی وهم .
قوه ی خیال چیزهایی رو درک میکنه کنه که دارای شکل هندسی خاصی هستند و مواد دارند . یعنی ماده و صورت دارند . مثل اشیائی که شما تصور می کنید . بعضا این میکروفن رو شما تصور میکتید تصویری از حضرت امام دارید ، تصویری از آیت الله خامنه ای دارید . این رو بهش قوه خیال می گویند . پس خیال چه چیز را درک می کند ؟ صورت بدون ماده را درک می کند. یعنی ما بیرون با صورت سر و کار داریم و ماده ، این میکروفن رو می بینیم که صورت دارد شکل خاص دارد و ماده هم دارد ، از مواد تشکیل شده است . اما خیال چی ؟ خیال صورت رو فقط درک میکنه اما به ماده اش دیگر کاری ندارد . پس اون تصویری که از اون اشیائی که مشخص هستند و به چشم می آیند و دارای طول موج هستند و آنها را می بینیم و یا با چشم مسلح یا غیر مسلح می بینم قوه خیال درک می کند .
قوه واهمه چه چیز را درک می کند ؟ یکی دیگه از قوای نفس ما ، قوه ی واهمه هست . قوه ی واهمه اموری را درک میکند که صورت خاصی ندارند یعنی شکل هندسی ندارند یعنی نمیشه اینها رو مثلا نقاشی کرد یا عکس از آنها گرفت اما مورد مشخص هستند مثلا شما می ترسی .یک صورتی از ترس خودتون دارید ، ترس خودتون رو احساس می کنید ترس شخصی خودتون را . یا مثلا می بینید که یک مادر فرزند خود را در آغوش کشیده شما یک مفهومی از به آغوش کشیدن این مادر می فهمید و اون چی هست ؟ مفهوم محبت است ، محبت مادری . این امور جزئی که شکل خاصی ندارند مثل محبت ، ترس ، تنفر ، شهوت و مسائلی از این قبیل اینها رو بهش می گویند موهوم . پس اونچه که این چیزها رو تصور میکنه و درک میکنه بهش وهم می گویند و قوه واهمه اینها را ادراک میکنه .
اما در محاورات عمومی و مکالمات عمومی مردم معمولا به موهومات هم مخیلات می گویند . مثلا یک نفر از یک چیزی می ترسد میگویند طرف چی شده ؟ خیالاتی شده . در صورتی که اصلا ممکن است از اون چیزی که می ترسد شکل خاصی حتی نداشته باشد و بالعکس موهوم هم می گویند طرف در فلان شخص دچار توهم شده مثلا می گوید : من فلان چیز رو در آنجا دیدم . یک چیزی رو تصور میکند ، به قول معروف یه لولویی رو برای خودش تصور میکند و می ترسد . می گویند : طرف دچار توهم شده .
پس در محاورات روزمره که مردم صحبت می کنند . هر وقت صحبت از خیال و مخیل و تخیل شد یا از توهم و وهم و موهوم شد اینها منظور دقیقا با همین تعریف علمی که ما کردیم نیست . چه بسا مردم استعمال لفظ تخیل بکنند اما منظورشون توهم باشد یا لفظ توهم رو استعمال کنند اما منظورشون تخیل باشد.
وضعیت انسان در آغاز تولد
نکته دوم : انسان در بدو تولد هیچ صورت ذهنی ندارد و به تعبیر بعضی از بزرگان ما حتی ذهن ندارد و کلیه تصوراتش از اشیاء بعد از تولد ایجاد میشه . قرآن کریم هم در رابطه با خلقت انسان در بدو تولد و آگاهی های انسان می فرماید : وَاللّهُ أَخْرَجَکُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَیْئًا (سوره نحل ، ایه 78 )
خداوند شما را از شکم های مادرتون خارج کرد در حالی که هیچ چیز نمی دانستید . ما حتی ساده ترین آگاهی هامون رو از طریق آموزش بدست می آوریم . مثلا اینکه به این رنگ میگویند سیاه ، به این رنگ میگویند قرمز ، این یک واحد هست ، این دو واحد هستش . ساده ترین اطلاعاتمون رو ما یک زمان نمی دانستیم و همه را از طریق آموزش بعد از تولد بدست آوردیم . قرآن می فرماید : شما چیزی نمی دانستید . این نظر مقابل نظر افلاطون هست . افلاطون میگه : نه انسان همه چیز را می داند وقتی متولد می شود و در طول زندگیش فقط به یاد می آورد . علم عبارت است از تذکر . اما قرآن این گونه بیان نمی کند . قرآن می فرماید : انسان در بدو و تولد هیچ چیز نمیدانسته و همه چیز را بعد از تولد بدست می آورد . هیچ چیز منظورم تصور ذهنی هست ، این تصوری که داریم می گوییم . نه اینکه انسان واقعا بدون هیچ گونه قوه ای هست . نه . ذهن ندارد . یعنی امور ذهنی ندارد . تفکر ، تعقل ، تخیل و توهم و استدلال و اموری از این قبیل ، توانش را همه را بعد از تولد بدست می آورد .
می فرماید : وَاللّهُ أَخْرَجَکُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَیْئًا وَجَعَلَ لَکُمُ الْسَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ (سوره نحل ، ایه 78 )
هیچ چیز نمی دانستید و خداوند برای شما گوش ، چشم و دل قرار داد تا تشکر کنید و سپاس گزار باشید . یعنی هیچ چیز نمی دانستید و خداوند اینها را قرار داد تا یک چیزی بدانید و یک چیزی رو بفهمید . ابتدا صوری که تحصیل می شوند صور ساده هستند . یعنی بچه برای اولین بار یک چیزی می بیند ، یک رنگی را می بیند . بعد مثلا می تواند پدر و مادرش را تشخیص بدهد . اشیائی را که لمس می کند . اینها بصورت ساده است و هیچ توان ترکیب ندارد . اما به مرور زمان که ذهنش مواد زیادی را جذب کرد و گرفت قدرت ترکیب را هم پیدا می کند ، قدرت تشخیص را هم پیدا می کند. می تواند بفهمد از میان این همه صورت های انسان هایی که دارد می بیند کدام صورت ، صورت مادرش هست ، کدام صورت ، صورت پدرش هست . اینها را تشخیص می دهد و حتی می تواند صور را بعد ها که یک مقدار بزرگتر که شد ترکیب را انجام دهد . تحلیل حتی بکند ، تجزیه بکند و این امور را انجام دهد .
در واقع ذهن برای عمل تجزیه و ترکیب برای تحلیل نیاز به مواد دارد . یعنی هر مقدار مواد ذهن بیشتر باشد قدرت تخیل انسان ، تفکر انسان بیشتر هست و قدرت تجزیه و تحلیل انسان هم بیشتر خواهد شد.
نکته سوم : وقتی می گوییم یک نفر فکر میکند . ببینید موضوع بحث ما چیست ؟ این است که ما یک سری افکار داریم که دوست نداریم اینها تو ذهن ما باشد می خواهیم این افکار را طرد کنیم و میخواهیم این افکار به سراغ ما نیایند ، این خیالات به سراغ ما نیایند و ما را آزار ندهند .
ابتدا مسائل علمی آن را یاد می گیریم تا بعد بتوانیم راه چاره را یاد بگیریم .
ادامه دارد...
برای دسترسی به تمام پست ها با عنوان چگونه فکر خود را کنترل کنیم اینجا را کلیک کنید
- ۹۳/۰۴/۰۷
- ۳۶۶۲ نمایش
- ۲۷۰۰ بازدید