سیادت
گفتنی است سرسلسله سادات از هاشم جد پیامبر(ص) شروع شد، لذا عبدالمطلب و پدران پیامبر و امام علی(ع) نیز سادات هستند و فرزندان امام علی(ع) نیز سید هستند. اما از آنجا که هر کدام از امامان(ع) نیز مقام رفیع و بلندی دارند وقتی نسل سادات به هر کدام از امامان که برسد آن امام به عنوان سرسلسله آنها معرفی می شود. مانند سادات علوی، حسنی، حسینی، موسوی و رضوی و...
لذا سیادت فرزندان حضرت فاطمه(س) از طرف امام علی(ع) نیز به آنان رسیده است.
برای توضیح بیشتر توجه شما به مطالب زیر جلب می کنیم.
کلمهى «سید» در اصل به معناى کسى است که صاحب مجد و عظمت است. و به همین اعتبار، نسل پیامبر اسلام را سید مىگویند. از سخنان ابن شهر آشوب به دست مىآید که در قرن ششم هجرى قمرى کلمهى سید رواج کامل داشت و اولاد پیامبر را سید مى گفتند. تحقیقات نشان مىدهد که در قرن چهارم و پنجم کلمه «سید» به همراه قرینه بر اولاد پیامبر اطلاق مىشد و در قرن ششم بدون قرینه استعمال مىگردید. در عصر حاضر، در ایران به بنى هاشم سید مىگویند و به غیر آن به کسى سید نمىگویند. در حجاز کسانى را که از طریق امام حسین به پیامبر مىرسند، سید مىگویند. در قسطنطنیه عموم مردم را سید مىگویند و در آنجا کلمه سید دلالت بر هاشمى بودن ندارد. در عهد صفوى به اولاد پیامبر کلمهى میرزا را اطلاق مىکردند ولى در زمان ما میرزا دلالت بر هاشمى بودن ندارد، (جامع الأنساب، آیتالله روضاتى، ج 1، ص 32 )
.... مامقانى مىنویسد: در غیر حجاز کلمه سید به بنى هاشم و بنى عبدالمطلب اطلاق مىشود. در کشورهاى عربى شیعیان این کلمه را به اولاد هاشم و عبدالمطلب اطلاق مىکنند ولى عرب غیر شیعه آن را در معناى لغوى آن بکار مىبرند، (علم النسب، ج 1، ص 144 ).
عبدالمطلب در میان مردم عرب با عنوان سَیِّدُ البطحاء و ابو السّادة العشرة معروف بود و چون داراى شرف و سیادت بود، او را «سَیِّد» مىنامیدند و در همان زمان تمام عرب، سیادت، سرورى و زعامت او را پذیرفتند. قبیلهى قریش زعامت و سیادت او را قبول کردند و عرب دیگر هم او را به عنوان زعیم و رئیس پذیرفتند، (بحارالانوار، ج 15، ص 123 و 127 ).
در «کتاب حذف من نسب قریش» که در قرن سوم نوشته شده این عبارت آمده است: «فکان عبدالمطلب سید قریش فى عصره لا ینازع السودد»، (ص 4). معناى این جمله به فارسى چنین است: پس عبدالمطلب در عصر خود سرور و زعیم بىرقیب قبیلهى قریش بود.
ابرهه براى تخریب کعبه با نیروهاى خود در نزدیکى مکه استقرار یافت. عبدالمطلب به نزد ابرهه رفت. ابرهه در ضمن سخنانش، به عبدالمطلب گفت: «یحقّ لک ان تکون سیِّد قومک ؛ تو را مىسزد که سیِّد و زعیم قوم خودت باشى»،(بحارالانوار، ج 15، ص 130، س 15 ).
به این ترتیب، در آن عصر، در میان مردم، تنها عبدالمطلب را سید مى گفتند و هر گاه این کلمه تنها و بدون قید یاد مى شد ، عبدالمطلب را شامل مى گردید و عرب آن زمان به هر کسى سید نمى گفتند.
توجه داشته باشیم که اصل در سیادت و سید بودن، داراى مجد، شرف و عظمت بودن است و به نسل پیامبر اسلام، هم که اطلاق مى شود به خاطر همین اصل است و کلمه سید در لغت به معناى کسى است که بالاتر از او کسى نیست، (علم النسب، محمدرضا مامقانى، جزء اول، ص 144 و جزء دوم، ص 104 ).
پدر پیامبر اسلام عبدالله است. عبدالله وفات کرد و مادر پیامبر هم وفات کرد. سرپرستى پیامبر اسلام با عبدالمطلب بود.
حضرت محمد (ص) محبوب دل عبدالمطلب بود. روزى عبدالمطلب با افراد خود نشسته بود و پیامبر کودک خردسال بود. عبدالمطلب به آن افراد گفت: «انّى ارى انّه سیأتى علیکم یوم و هو سیدُکم»، (بحارالانوار، ج 15، ص 143، س 2) من به حقیقت مى بینم که روزى مى آید که او سید و سرور شما مىگردد. این پیشگوئى عبدالمطلب تحقق یافت و حضرت محمد(ص) سید و سالار همه شد.
چرا فرزندان حضرت فاطمه فرزندان پیامبر هستند
نسل پیامبر با دخترش حضرت فاطمه(س) ادامه یافت و فرزندان حضرت فاطمه فرزندان پیامبر هستند و پیامبر نسبت به اولاد فاطمه زهرا محرم است و با هیچکدام از نسل فاطمه نمى تواند ازدواج کند. اگر فرزندان دختر ، فرزند انسان نباشد مى توان با دختران او ازدواج کرد. بنابراین هر کس که نسلش به حضرت فاطمه(س) مىرسد، فرزند پیامبر حساب مىشود. حضرت امام موسى الکاظم(ع) فرمود: روزى به مجلس هارون الرشید خلیفهى عباسى وارد شدم. هارون سؤالهایى کرد و من جواب دادم. هارون پرسید شما چگونه مى گویید که پسر پیامبرید در حالى که پیامبر نسل نداشت. او فقط دختر داشت و نسل انسان از پسر مىماند نه دختر. من در جواب سؤال هارون آیه 84 سورهى انعام را خواندم. خداوند مىفرماید: و وهبنا له اسحق و یعقوب کلاً هدینا و نوحا هدینا من قبل و من ذریته داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسى و هارون و کذلک نجزى المحسنین و زکریا و یحیى و عیسى و الیاس کل من الصالحین؛ ما به ابراهیم اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را هدایت کردیم و نوح را از پیش هدایت کرده بودیم و از نژاد او داود، سلیمان، ایوب، یوسف، موسى و هارون را. ما نیکوکاران را چنین پاداش مىدهیم. و نیز زکریا یحیى، عیسى و الیاس را که همگى از صالحان هستند»، (المیزان، ج 7، ص 241، عربى، بیروت، چاپ دوم ).
به هارون گفتم: اى هارون! پدر عیسى کیست؟ هارون گفت: عیسى پدر ندارد. گفتم: پس چطور عیسى از نسل ابراهیم بشمار رفته است؟! پس بدان که خداوند عیسى را از طریق مادرش مریم به نسل حضرت ابراهیم ملحق ساخته است. ما هم از طریق مادرمان حضرت فاطمه زهرا از نسل پیامبر اسلام به حساب مىآییم، (تفسیر صافى، ج 1، ص 530 چاپ دوجلدى قدیمى، تفسیر نمونه، ج 5، ص 328 به نقل از نورالثقلین، ج 1، ص 743)
از آنچه گذشت روشن شد که جدّ همه سادات هاشم یا عبدالمطلب است و همه فرزندان عبدالمطلب و فرزندان آن فرزندان همه سادات هستند. پیامبر ما، حضرت على، حضرت زهرا و همهى امامان دوازدهگانه، سید و سالار همهى مؤمنان هستند ونسل هاشم از آغاز تا به امروز همه سادات و سرور ما هستند.
بر این اساس، «سید» و «سیده» که هم اکنون در میان ما معروف است به عبدالمطلب و از او به هاشم می رسد. همه کسانی که نسبت خانوادگی آنها به عبدالمطلب می رسد، سید هستند چه ایرانی و چه غیر ایرانی و نسل همه سادات عربی است چه ساداتی که هم اکنون به زبان عربی حرف می زنند و چه ساداتی که به زبان فارسی و غیر فارسی حرف می زنند.
سادات ایرانی اگر نسبت خانوادگی آنها به عبدالمطلب و یا هاشم می رسد، همه سید هستند و در اصل هم عربی بودند و زبانشان ملاک سید بودن نیست. ممکن است سیدی به چین مهاجرت کند و زبان بچه های او چینی شود و یا به ایران بیاید و زبان بچه هایش فارسی بشود. توجه به این هم داشته باشیم که سیادت، به نسل مربوط است و هر کس مثلا پدرش سید است، خودش سید است و چنین نیست که سید نشود. سیادت دست انسان نیست بلکه نسبت خانوادگی است.
سیادت از طریق مادر قابل انتقال هست
در تفسیر عیاشى آمده است: روزى حجاج کسى را دنبال یحیى بن معمّر فرستاد. یحیى نزد حجاج حاضر شد. حجّاج گفت: شنیده ام تو گمان مى کنى که حسن و حسین پسران پیامبر هستند و این را از قرآن مى گویى در صورتى که من قرآن را از اول تا آخر خوانده ام ولى این مطلب را در آن ندیدهام. یحیى گفت: شما سوره انعام را نمىخوانى؟! در سوره انعام آمده است: و من ذرّیّته داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسى و هارون و کذلک نجزى المحسنین و زکریّا و یحیى و عیسى و الیاس کلٌ من الصالحین مگر عیسى در این آیه از نسل و ذریّه ى ابراهیم شمرده نشده است؟! حجاج گفت: درست مى گویى. این آیه را خوانده ام. (تفسیر المیزان، عربى، ج 7، ص 261، بحث روائى).
3. ابو جارود مىگوید: امام باقر(ع) فرمود: اى اباجارود! اینها درباره ى حسن و حسین به شما چه مى گویند؟ گفتم: به ما مى گویند: حسن و حسین فرزندان پیامبر نیستند. امام فرمود: شما چگونه براى آنان دلیل مى آورید؟ گفتم: ما با آیه ى ... و من ذریته داود و سلیمان... استدلال مىکنیم. امام فرمود: آنان در جواب شما چه مى گویند؟ گفتم: آنان مى گویند: پسر دختر، فرزند نامیده مى شود ولى این فرزند صُلبى نیست. امام فرمود: شما به آنان چه مى گویید؟ گفتم: ما آیه ى ندع ابنائنا و ابنائکم... را براى آنان مىخوانیم که پیامبر به حسن و حسین، پسر اطلاق کرده است. امام فرمود: آنان چه مى گویند؟ گفتم: آنان مى گویند: در زبان عربى و در میان مردم عرب، به پسران دیگران، «پسرم» اطلاق مىکنند. (پسر، پسر توست ولى شخص دیگرى به این پسر تو مى گوید: «پسرم فلان چیز را بیاور») امام فرمود: اى ابا جارود! از کتاب خدا برایت آیهاى مى گویم. خداوند مى گوید: حرّمت علیکم امهاتکم و بناتکم... (سوره نساء، آیه 23).
تو از آنان بپرس آیا پیامبر مى تواند دختران حسن و حسین را بگیرد؟ اگر گفتند: مى تواند، دروغ مىگویند و اگر بگویند نمى تواند دختران حسن و حسین را بگیرد، در این صورت ثابت مى شود که حسن و حسین فرزندان صلبى پیامبر هستند (جواهر الکلام، ج 16، ص 93، کتاب الخمس، چاپ ایران ).
روایات دیگرى نیز در این موضوع آمده است. براى آگاهى بیشتر ر.ک: جواهر، ج 16، ص 93 تا 101
بنابراین زنى که از نسل پیامبر است، همه ى فرزندان او نسل پیامبر و سیّد هستند گرچه شوهرش سیّد نباشد و در نتیجه انسان از طریق مادر هم سیادت پیدا مىکند.
یادآورى: توجه داشته باشیم ساداتى که مستحقّ خمس هستند و زکات واجب بر آنان حرام است، ساداتى هستند که پدرشان سیّد است. فتواى مشهور فقهاء چنین است. (جواهر، ج 16، ص 90، تحریر الوسیله حضرت امام خمینى(قدس سره)، کتاب الخمس ).
با توجه به مطالب پیش گفته پاسخ پرسش به خوبی روشن شد که:
اولا: امامان که سید شمرده می شوند فقط به این جهت نیست که فرزندان فاطمه زهرا (س) هستند بلکه خود امیرالمؤمنین علی علیه السلام چون نسبتش به هاشم می رسد، پس امامان از طرف مادری سید می باشند و هم پدری.
ثانیا: فرزندان زن سیده نیز از نظر نسبی سید شمرده می شوند لذا در عرف به آنها میرزا می گویند، ولی از نظر فقهی خمس به آنها داده نمی شود، هر چند سید نسبی هستند.
ولی کسی که پدرش سید باشد علاوه بر این که سید نسبی است خمس هم می توان به او داد (در صورت فقیر بودن) در نتیجه بین کسانی که فقط مادرشان سید است با کسانی که پدر یا والدین آنها سیدند از نظر نسبی و سیادت فرقی نیست ولی از نظر پاره ای از احکام فقهی هم چون تعلق مسئله تفاوت دارد.
- ۹۲/۰۸/۰۳
- ۱۱۷۹ نمایش
- ۹۷۰ بازدید
لینک سخنرانی اوستای مان را با مطلبی درخصوص عنایت گذاشته ام که توصیه به گوش کردن مطلب میشود ...
موفق باشید ...