شهید سید محسن قریشی
در سال 1363 در خمین ، متولد شد . کم سن و سال بود که پدرش در نزدیکی همان روستا با موتور تصادف کرد و از دنیا رفت . از کودکی علاوه بر تحصیل بـه کار کشاورزی نیز مشغول بود تا اینکـه در دانشگاه قبول شد و برای ادامـه تحصیل بـه تهران رفت در دوره یکم افسری پذیرفتـه شده بود دانشجویـی سخت کوش از لحاظ تحصیلی ، انظباطی و نظامی و تهذیبی بود .
دانشجوی دانشگاه امام حسین(ع) بود و از طرفی در روستا کشاورزی می کرد، هر هفتـه از دانشگاه مرخصی میگرفت پایان هفته از تهران تا خمین را می رفت و می آمد، بـه خاطر همین پشتکارش هم بود کـه در کشاورزی زبان زد اهالی روستا بود .
دوستانش می گویند : سید همیشـه یک قرآن جیبی کوچک داشت و هر وقت کـه فرصت می کرد سریع قرآن را باز می کرد و می خواند .
و هر زمان که آماده نماز جماعت می شدیم او همیشه صف اول نماز بود و وقتی روحانی نداشتیم آقا سید جلو می ایستاد و امام جماعت ما می شد . تازه ازدواج کرده بود ، یک ماه نمی شد کـه با همسرش زندگی می کرد اما شوق وصال جد بزرگوارش در دلش شعلـه می کشید، دنیا با همـه بزرگیش برای او کوچک بود .
از بین رفقایش اولین کسی بود کـه در سنگ های آذرین شمال غرب و در مقابلـه با گروهک ضدانقلاب در سال 1389 بـه شهادت رسید همیشـه می گفت : من دوست ندارم بمیرم، دوست دارم شهید شوم کـه این جملـه بر روی سنگ مزارش نقش بستـه است .
- ۹ نظر
- ۰۶ آذر ۹۲ ، ۱۳:۱۴
- ۱۷۱۹ نمایش
- ۱۳۰۰ بازدید