جهاد مغنیه
تصویر زیر، تصویر صفحه اول، یک روزنامه رژیم صهیونیستی پس از اعلام خبر شهادت جهاد مغنیه، فرزند عماد مغنیه است.
مطلب مرتبط : کلیپ قرائت زیبای آیات 1 تا 9 سوره یاسین توسط شهید مغنیه
- ۳ نظر
- ۳۰ دی ۹۳ ، ۱۴:۴۱
- ۱۰۳۲ نمایش
- ۸۹۴ بازدید
تصویر زیر، تصویر صفحه اول، یک روزنامه رژیم صهیونیستی پس از اعلام خبر شهادت جهاد مغنیه، فرزند عماد مغنیه است.
مطلب مرتبط : کلیپ قرائت زیبای آیات 1 تا 9 سوره یاسین توسط شهید مغنیه
فی الفقیه، عن الصّادق (علیهالسّلام) [حضرت امام جعفر صادق علیهالسّلام فرمودند]:
«من لم یکن له واعظ من قلبه و زاجر من نفسه و لم یکن له قرین مرشد استمکن عدوّه من عنقه». اولین چیزی که موجب میشود که انسان بتواند در مقابل دشمنش - که مراد، شیطان است - ایستادگی کند و مانع بشود از تصرف دشمن و تسلط دشمن، [این است که:] «واعظ من قلبه»؛ از قلب خود واعظی برای خود داشته باشد. قلب متذکر بیدار، انسان را نصیحت میکند، موعظه میکند.
یکی از بهترین وسائلِ اینکه انسان قلب را وادار کند به موعظهی خود و فعال کند در موعظهی خود، همین دعاهاست، دعاهای مأثور - صحیفهی سجادیه و سایر دعاها - و سحرخیزی؛ اینها دل انسان را به عنوان یک ناصح برای انسان قرار میدهد. اول این است: «واعظ من قلبه».
[دوم اینکه:] «و زاجر من نفسه»؛ از درونِ خود یک زجرکنندهای، منعکنندهای، هشداردهندهای داشته باشد.
اگر این دو تا نبود، «و لم یکن له قرین مرشد»، یک دوستی، همراهی که او را ارشاد کند، به او کمک کند، راهنمائی کند، این را هم نداشته باشد - که این، سومی است - که اگر چنانچه از درون، انسان نتوانست خودش را هدایت کند و مهار نفسِ خودش را در دست بگیرد، [باید] دوستی داشته باشد، همراهی داشته باشد، همینی که فرمودند: «من یذکّرکم اللَّه رؤیته»، که دیدار او شما را به یاد خدا بیندازد؛
اگر این هم نبود، «استمکن عدوّه من عنقه»؛ خود را در مقابل دشمنِ خود مطیع کرده است؛ دشمنِ خود را مسلط کرده است بر خود و بر گردن خود، که سوار بشود.
که [منظور از] دشمن، همان شیطان است. اینها لازم است. از درون خود، انسان، خود را نصیحت کند. بهترین نصحیت کنندهی انسان، خود انسان است؛ چون از خودش انسان گلهمند نمیشود. هر کسی انسان را نصیحت کند، اگر قدری لحن او تند باشد، انسان از او گلهمند میشود؛ اما خود انسان، خودش را نصیحت کند؛ دشنام بدهد به خودش، ملامت کند، سرزنش کند خودش را؛ اینها خیلی مؤثر است. موعظه کند، زجر کند. در کنار اینها، یا به جای اینها اگر نبود، آن وقت دوست، رفیق، که دستگیری کند انسان را.( 1389/10/26 )
نکته : در لیست موضوعات ( سمت چپ ) میتوانید به پست های با عنوان : پای درس آقا دسترسی پیدا کنید.
منبع:
شهید حاج حسین خرازی
شهید آوینی:
«یادگار «حاج حسین خرازی» پسری است که بعد از شهادت او به دنیا آمده است و نامش را آن چنان که او وصیت کرده بود «مهدی» گذاشتهاند. مهدی جان! پیش از آن که تو آنهمه بزرگ شوی که اسلحه به دست بگیری و عَلَم پدر شهیدت را برداری، نجف و کربلا آزاد شده است. اما مهدی جان! این قرن [15 هجری] قرنی است که حق در کرهی زمین به حاکمیت خواهد رسید. آینده در انتظار توست.»
رسول اکرم صلى الله علیه و آله :
اَوصانى رَبّى بِسَبعٍ: اَوصانى بِالاخلاصِ فِى السِّرِّ وَ العَلانیَةِ وَ اَن اَعفُوَ عَمَّن ظَلَمَنى و اُعطىَ مَن حَرَمَنى و اَصِلَ مَن قَطَعَنى و اَن یَکونَ صَمتى فِکرا وَ نَظَرى عِبَرا؛
پروردگارم هفت چیز را به من سفارش فرمود : اخلاص در نهان و آشکار ، گذشت از کسى که به من ظلم نموده ، بخشش به کسى که مرا محروم کرده ، رابطه با کسى که با من قطع رابطه کرده ، و سکوتم همراه با تفکّر و نگاهم براى عبرت باشد.
کنزالفوائد ج2 ، ص 11
حضرت آیت الله العظمی مظاهری در نقل خاطرهای از استادشان آیت الله مرعشی نجفی میفرمایند: «خدا رحمتش کند، درجاتش عالیست، عالیتر کند، مرحوم آیت الله مرعشی، من مکاسب پیش ایشان خواندم، هم کفایه خواندم، هم مکاسب... ایشان بنایشان این بود برای اینکه خسته نشوند، یک قصهای گاهی اوقات یا خیلی از اوقات در میان درس برای شاگردها میگفتند و یکی از قصههایشان این بود که میگفتند:
پدر من از علمای نجف بوده یک شاگرد سنی داشت، این فرد میخواست برود کردستان و کرمانشاه، با پدر من خداحافظی کرد و رفت، پدر من آمد ایران و رفت مشهد، در زمان برگشت قافله ما غروب به کرمانشاه رسید، من خیلی وحشت کردم که حالا چه میشود، آن وقت وضع کرمانشاه و وضع کردستان به خاطر شیعه و سنیگری خیلی بد بود، ناگهان آن شاگرد من پیدا شد، خیلی با من گرم گرفت و بالاخره با زور و رودربایستی من را خانه برد خیلی هم خدمت کرد به من، بعد آخر شب به من گفت: آقا ما یک جلسهای داریم شما بیاید برویم توی این جلسه، گفتم میآیم، خلاصه مرا بردند توی آن جلسه، وقتی نشستم توی جلسه، دیدم این سبیل گُندهها، سبیل کشیدهها میآیند، تعجب کردم، چه خبر است، یک وقت مَنقَلی پر از آتش که آتش زغالی که اَلُو داشت، اینرا هم آوردند، یک مجمع را هم آوردند گذاشتند روی این آتشها، روی این منقل .من تعجب کردم، ترس هم منرا گرفته بود که اینها چه کار میخواهند بکنند، یکوقت دیدم یک جوانی زیر غُل و زنجیر، قیافهای شبیه مردم همدان داشت، آوردند. یک سفره چرمی هم پَهْن کردند، او را نشاندند روی سفره چرمی و کسی با یک ضربت گردنش را زد، آن مجمع که داغ بود گذاشتند روی گردن اینکه خون بیرون نیاید، غُل و زنجیرها را هم باز کردند این هی دست و پا میزد اینها هم قاه قاه میخندیدند. من غش کردم.
بالاخره قضیه تمام شد و من در حال غش بودم، کمکم مَرا به هوش آوردند اما آن موقعی که نزدیک بود به هوش بیایم میدیدم با هم زمزمه دارند، این شیعه است اینرا هم بیاورید دومیاش باشد، آن طلبه میگفت: نه بابا من درس پیش ایشان خواندم، این از آن سنیهای داغ است معلم من بوده، بالاخره من را نجات داد، آمدیم خانه، وقتی من حال آمدم، این طلبه به من گفت: آقا من سنی هستم، اما مُرید شما هستم، میدانید شما را خیلی دوست دارم، نمیخواستم ناراحتتان کنم، اما بُردم آنجا یک پیام بدهید به علمای نجف و پیام این، که شما عُمَرکُشون کنید ما هم اینجور میکنیم، ما رسممان است یک شیعه را یک جایی پیدا میکنیم زندانیاش میکنیم غُل و زنجیر میکنیم تا شب چهارشنبه، شب چهارشنبه همه ما جمع میشویم برای رضایت خدا، قربة الی الله اینرا میآوریم و این بلا را به سرش میآوریم که تو دیدی.»
مطلب مرتبط :
ماجرا از آنجایی شروع شد که تلویزیون در اقدامی تحسین برانگیز یکی از سخنرانی های «حسن رحیم پورازغدی» در جمع مداحان قبل از محرم امسال را پخش کرد. این اقدام تلویزیون از آنجایی جالب توجه بود که رحیم پور با همان صراحت لهجه همیشگی خود و در قالب سخنانی که در آن آسیب های مراسمات عزاداری را بررسی می کرد انگشت اتهام به سمت برخی از هیئت های منحرف گرفت و از بدعت ها و انحرافات آنان گفت. پس از آن بود که با استناد به کلیپ های گلچین شده از سخنان وی در فضای مجازی، موج عظیمی از اعتراضات در قالب دو دسته شکل گرفت. عده ای دیندار که از تقطیع کنندگان سخنان رحیم پور فریب خورده بودند، معترض شدند که بلافاصله هم متوجه اشتباه خود شدند. اما دسته دوم همان کسانی بودند که انگشت اتهام رحیم پور به سمت آنان بودند. بدعت گذاران در دین که با فرقه ها و عناوین مختلف از هیچ کوششی برای انحراف شیعه دریغ ندارند. اما این «تشیع انگلیسی» که رحیم پور آنان را نابودکننده اسلام و انقلاب و خطرناک تر از وهابیت می داند، چگونه رشد یافتند و فعالیت می کنند؟....
****************************************
پ ن : وبلاگ نویس محترم "
" بنده سقط حضرت محسن رو انکار نکردم که شما منبع از کتب سنی میارید . گفتم گرفتن هفته و دهه صحیح نیست . تا 8 ربیع محسنیه بگیرید بعد 9 ربیع هم بزنید و برقصید و بعد هفته وحدت شروع میشه همه پشت سر هم هست . با این کار های شما چه جایی برای وحدت می مونه ؟ دو دهه فاطمیه میگیریم برای چی ؟ ما نمیگیم اعتقادات رو نادیده بگیرید ما میگیم دو دهه فاطمیه برای همین هست .شما برای پیغمبر 2 روز هم عزاداری نمی کنید . شما برای امام حسن مجتبی یک هفته عزاداری میکنید ؟ چطور شده برای حضرت محسن یک هفته عزاداری میکنید ؟ چرا علمای بزرگی چون آیت الله بهاء الدینی و آیت الله بهجت و امام خمینی و ... دهه نگرفتن ؟ این نوع دهه ها از سر جهالت هست .پیشنهاد میکنم کتاب خاطرات مستر همفر رو دانلود کنید و بخونید تا متوجه بشید چقدر اتحاد بین مسلمونا مهم هست و چطور تفرقه می اندازند .
فایل صوتی : دانلود
ماجرا از آنجایی شروع شد که تلویزیون در اقدامی تحسین برانگیز یکی از سخنرانی های «حسن رحیم پورازغدی» در جمع مداحان قبل از محرم امسال را پخش کرد. این اقدام تلویزیون از آنجایی جالب توجه بود که رحیم پور با همان صراحت لهجه همیشگی خود و در قالب سخنانی که در آن آسیب های مراسمات عزاداری را بررسی می کرد انگشت اتهام به سمت برخی از هیئت های منحرف گرفت و از بدعت ها و انحرافات آنان گفت. پس از آن بود که با استناد به کلیپ های گلچین شده از سخنان وی در فضای مجازی، موج عظیمی از اعتراضات در قالب دو دسته شکل گرفت. عده ای دیندار که از تقطیع کنندگان سخنان رحیم پور فریب خورده بودند، معترض شدند که بلافاصله هم متوجه اشتباه خود شدند. اما دسته دوم همان کسانی بودند که انگشت اتهام رحیم پور به سمت آنان بودند. بدعت گذاران در دین که با فرقه ها و عناوین مختلف از هیچ کوششی برای انحراف شیعه دریغ ندارند. اما این «تشیع انگلیسی» که رحیم پور آنان را نابودکننده اسلام و انقلاب و خطرناک تر از وهابیت می داند، چگونه رشد یافتند و فعالیت می کنند؟....
دهه سازی های نوظهور
یکی از مناقشات سخنان استاد رحیم پور مطرح کردن بحث دهه های جدید عزاداری بود. رحیم پور در آن سخنان به دهه جعلی محسنیه اشاره می کند و می گوید: «سالی که شش ماهش عزاداری است دیگر عزاداری اش ارزشی ندارد. مدام ایام خلق می کنند. ایام محسنیه هم جدیدا خلق شده است. اینطور باید کل سال عزاداری کنیم و مردم به کارشان نمی رسند و بعد جایگاه عزاداری شکسته می شود و در نزد بسیاری عزاداری طبیعی میشود و رغبتی به عزاداری نمی کنند. به آن مقدار که برای اهل بیت عزاداری می کردند، عزاداری کنید»
این سخنان وی از سوی کسانی که منبع اصلی این دهه سازی های برای دور کردن شیعه از عزاداری اصلی و معمول و مرسوم اهل بیت(ع) و بزرگان هستند، تحریف شد و به اسم زیرسوال بردن وجود حضرت محسن(ع)، بدعت در دین و توهین به هیئت های عزاداری اززبان رحیم پور در فضای مجازی منتشر شد.
اما رحیم پور چندی بعد از طریق تریبون نمازجمعه ماهیت این افراد را فاش می کند و درباره آنان می گوید: « بنده حرفهایی را زدم که عدهای جاهل و عدهای که اسلامشان اسلام آمریکایی و تشیع لندنی است درباره آن جنجال به راه انداختند. به جای آن که حرفها را به طور کامل از صداوسیما پیگیری کنند تکههای گزینش شدهای از آن حرف ها را در شبکههای ماهواره ای پخش کردند. ۹۰ درصد هیأتهای ما برای خدا و به عشق اباعبدالله کار می کنند ... اما مجالسی هست که آبروی شیعه را می برد که ان شاالله ریشه این هیأت ها خشک شود»
شیعه گری در پناه دشمن شیعه
امام خمینی سال ها قبل از پیدایش واژه «تشیع انگلیسی»، این افراد را آخوند فاسد که نزد امام، ساواکی از ایشان محترم تر است، خوانده بودند و حضرت آقا نیز تشیع تبلیغی آنان را نامناسب برای شیعه. با این اوصاف رحیم پور به عنوان یکی از نظریه پردازان انقلاب اسلامی از وجود این افراد و مراکزشان در شهرهایی مثل مشهد، قم، اصفهان و نجف خبر می دهد، که با شبکه های ماهواره ای فراوان خود مثل، مرجعیت، المهدی، امام حسین(ع) و... درلباس تشیع، موجودیت شیعه را نشانه گرفته اند. شاید قبل از اینکه ماهیت این فرقه ها را بررسی کنیم همین که بدانیم سرچشمه ی تامین منابع مالی این شبکه ها به لندن برمی گردد، قدم بزرگی در شناخت ماهیتشان برداشته باشیم.
امام خامنه ای :
اختلاف بین طرفداران دو عقیده بر اثر تعصبات، یک امری است که هست و طبیعی است، و مخصوص شیعه و سنی هم نیست. بین فِرَق شیعه، خودشان؛ بین فِرَق سنی، خودشان؛ در طول زمان از این اختلافات وجود داشته است. تاریخ را نگاه کنید، میبینید هم بین فرق فقهی و اصولی اهل تسنن - مثل اشاعره و معتزله، مثل حنابله و احناف و شافعیه و اینها - هم بین فرق مختلف شیعه، بین خودشان، اختلافاتی وجود داشته است. این اختلافات وقتی به سطوح پایین - مردم عامی - میرسد، به جاهای تند و خطرناکی هم میرسد؛ دست به گریبان میشوند. علما مینشینند با هم حرف میزنند و بحث میکنند؛ لیکن وقتی نوبت به کسانی رسید که سلاح علمی ندارند، از سلاح احساسات و مشت و سلاح مادی استفاده میکنند که این خطرناک است. در دنیا این همیشه بوده؛ همیشه هم مؤمنین و خیرخواهان سعی میکردند که مانع بشوند؛ علما و زبدگان، تلاششان این بوده است که نگذارند سطوح غیرعلمی کارشان به درگیری برسد؛ لیکن از یک دورهای به این طرف، یک عامل دیگری هم وارد ماجرا شد و آن «استعمار» بود. نمیخواهیم بگوییم اختلاف شیعه و سنی همیشه مربوط به استعمار بوده؛ نه، احساساتِ خودشان هم دخیل بوده؛ بعضی از جهالتها، بعضی از تعصبها، بعضی از احساسات، بعضی از کجفهمیها دخالت داشته؛ لیکن وقتی استعمار وارد شد، از این سلاح حداکثر استفاده را کرد.
ما باید بیدار باشیم؛ هم شیعه، هم سنی باید بیدار باشند؛ بخصوص علما. مردمِ دور از محیط علمایی، ممکن است دچار توهماتی بشوند، دچار اشتباهاتی بشوند؛ اما علما نمیتوانند در این قضیه بیتفاوت بمانند؛ بگویند خوب، اینها عوامند، ما که نمیکنیم؛ نه، علما بایستی خود را مسئول بدانند و تلاش کنند.
ما امروز باید خیلی مراقب باشیم که دشمن از این نقطهی حساس - در واقع باید گفت از این نقطهی ضعفی که در دنیای اسلام وجود دارد - نتواند استفاده کند.
دوستان ما درست گفتند؛ مسئله، مسئلهی این نیست که شیعه یا سنی، عقاید یکدیگر را قبول کنند؛ نه، هر کسی عقیدهی خودش را دارد، هر کسی تابع استدلال است و به هر عقیدهای رسید، درست است. مسئله این است که اصحابِ عقاید مختلف، بایستی به وسوسهی دشمن گوش نکنند، به جان هم نیفتند، با هم دشمنی نکنند و نسبت به هم کارشکنی نکنند. دشمنان ما هر کدام هر چه بلدند «یوحی بعضهم الی بعض زخرف القول غرورا» به همدیگر یاد میدهند؛ انگلیسیها به امریکاییها یاد میدهند، اسرائیلیها به آنها یاد میدهند.(بیانات در دیدار شرکتکنندگان در هماندیشی علمای اهل تسنن و تشیع . 25/10 85)
1. ذکرُ الله که حدی ندارد، اعمّ از ذکر قلبی و لسانی، بلکه اعمّ از ذکر بدنی است. چون تمام طاعات و همۀ آن چه مرضیّ خدا است، ذکر الله است.[در محضر بهجت:1/7]
2. مراتب بهشت، مانند لباس های انسانها است که هیج تحاسدی (حسدورزی) از کسی که کوتاه قد است، نسبت به لباس بلندِ انسان بلند قامت، پیدا نمی شود. [در محضر بهجت:2/267]
3. ائمۀ اطهار (علیهم السلام) هم ترس از جهنّم داشتند و هم طمع به بهشت، ولی عبادت را برای خوف و طمع نمی کردند. [در محضر بهجت:1/23]
4. پا جای پای معصومین (علیهم السلام) بگذارید نه جای پای دیگران! ملازم علما باشید! و همیشه روشن باشید، و با مطالب مفید، حیات بخش و آموزنده سر و کار داشته باشید! [در محضر بهجت:1/302]
5. توسّلات، خیلی نافع است. به این امامزاده ها زیاد سر بزنید! این بزرگواران همچون میوه ها که هر کدام یک ویتامین خاصی دارند، هر کدامشان خواص و آثاری دارند. [گوهرهای حکیمانه:104]
از محبّت اهل بیت (علیهم السلام) نباید دست برداشت، همه چیز توی محبّت است، اگر چیزی داریم از محبّت است. [به سوی محبوب:122]
6. خدا می داند حفظ قرآن، چه قدر در استفاده از این معدن و منبع رحمت الهی، مدخلیّت دارد... ما آن گونه که باید و شاید از قرآن، استفاده نمی کنیم! [در محضر بهجت:1/114]