اگر ذره ای از خاک وطنم به پوتین سرباز دشمن چسبیده باشد، آن را با خونم در خاک وطن می شویم و مرگ در این راه را افتخار می دانم و اگر ارزشمندتر از جانم هدیه ای داشتم، حتما به این مردم خوب تقدیم می کردم.
تک تیر اندازمان رو صدا زدم و با دست سنگری رو نشانش دادم وگفتم آنجاس اون عراقی رو بزن. اسلحه رو برداشت از دوربین اسلحه نگاه کرد نشانه گرفت نفسش را حبس کرد انگشت اشاره اش رو گذاشت روی ماشه یکدفعه دیدیم انگشتش رو برداشت و اسلحه رو پایین آورد چند لحظه بعد اسلحه اش رو برداشت نشانه گرفت و شلیک کرد گفتم :چرا دفعه ی اول نزدیش؟ گفت: آخه داشت آب میخورد