مدیریت امام عصر
در دوره ی غیبت کبری فقها به عنوان نایبان عام امام مهدی(عج) عهده دار مسئولیت هایی شدند که تا پیش از این بر عهده ی نواب خاص امام(عج) بود. چنانچه خود حضرت در توقیعی به احمد بن اسحاق فرموده بودند که «در رویدادهای زمانه به راویان احادیث ما رجوع کنید که آنان حجت من بر شمایند...» با این استثنا که ارتباط با آن بزرگوار قطع شده بود. اما هدایت و نظارت حضرت(عج) در طول قرون متمادی که از آغاز غیبت کبری می گذرد، همواره بر عملکرد نایبان عامشان حاکم بود. از آن جمله می توان به نامههای متعددی که حضرت به شیخ مفید مرقوم فرمودهاند، و یا خطای شیخ مفید در دادن فتوا و اصلاح آن به وسیلهی رهنمود امام(عج) اشاره کرد.(1)
همچنین حضرت(عج) در توقیعی شریف، به مرحوم آیت الله العظمی حاج سید ابوالحسن اصفهانی(ره) دستور دادند: «اُرخِص نَفسَک وَ اَقبِل مجلِسَک فِی الدِّهلیز واقضِ النّاس نحن نَنصُرکُ؛ یعنی، دیدارخودت را برای مردم آسان کن! و در دسترس همه قرار بگیر و محل نشستن خود را در دهلیز خانه ات قرار بده تا مردم سریع و آسان با تو ارتباط داشته باشند و حاجت های مردم را برآور، ما یاریت می کنیم.»
«امام(عج) همچون پدرى مهربان از شیعیان خود مراقبت مىکند و در بزنگاهها و لحظات سرنوشتساز با شیوههاى مختلف به یارى آنها مىشتابد. خودشان در نامهاى به شیخ مفید مىفرمایند:
«فإنّا نحیط علما بأنبائکم و لا یعزب عنّا شىء من أخبارکم»(2)
ما بر اخبار و احوال شما، آگاهیم و هیچچیز از اوضاع شما، بر ما پوشیده و مخفى نمىماند.
«إنّا غیر مهملین لمراعاتکم و لا ناسین لذکرکم و لو لا ذلک لنزل بکم اللأواء و اصطلمکم الاعداء»(3)
ما، در رسیدگى و سرپرستى شما، کوتاهى و اهمال نکردهایم و یاد شما را از خاطر نبردهایم، که اگر جز این بوده دشوارىها و مصیبتها، بر شما فرود مىآمد و دشمنان، شما را ریشهکن مىکردند.
در دوران جنگ جهانى اول و اشغال ایران توسط قواى انگلیسى و روسى، که حملات و هجومها به ملّت شیعه اوج گرفته بود، مرحوم آیت الله العظمى نائینى خیلى پریشان بودند و نگران از اینکه این وضع به کجا خواهد انجامید، نکند که این کشور محبّ و دوستدار امام زمان علیه السّلام از بین برود و سقوط کند.
در همین زمانها، شبى به امام عصر علیه السّلام متوسل مىشوند و در حال توسّل و گریه و ناراحتى به خواب مىرود و خواب مىبیند.
دیوارى است به شکل نقشۀ ایران و این دیوار شکست برداشته و خم شده و در حال افتادن است. در زیر این دیوار، یک عده زن و بچه نشستهاند و دیوار دارد روى سر اینها خراب مىشود.
مرحوم نائینى وقتى این صحنه را مىبینند به قدرى نگران مىشوند که فریاد مىزنند و مىگویند که: خدایا! این وضع به کجا خواهد انجامید؟
در اینحال مىبینند که حضرت ولىّ عصر علیه السّلام تشریف آوردند و انگشت مبارکشان را به طرف دیوارى که خم شده و در حال افتادن بود، گرفتند و آن را بلند کردند و دومرتبه سرجایش قرار دادند و بعد فرمودند:
«اینجا خانه ی شیعه ی ماست. مىشکند، خم مىشود، خطر هست، ولى ما نمىگذاریم سقوط کند، ما نگهش مىداریم.»(4)
پی نوشت :
1- نقل شده است روزى شخصى خدمت شیخ مفید آمد و در مورد زنى حامله که از دنیا رفته بود پرسید. شیخ مفید جواب داد همانطور او را دفن کنند. آن مرد در حال برگشت بود تا به نظر شیخ مفید رضى اللّه عنهم عمل کند. در بین راه دید سوارى از پشت سر مىآید. نزدیک شد، گفت: اى مرد! آقا مىفرمایند که شکم آن زنى که از دنیا رفته را شکافته و طفل را بیرون آورید، سپس زن را دفن کنید. چنین کردند و طفل، زنده به دنیا آمد. بعد از مدتى ماجرا را براى شیخ مفید رضى اللّه عنهم نقل کردند. شیخ فرمود: من کسى را نفرستادم و معلوم مىشود که آن شخص صاحب الامر علیه السّلام بوده است. حال که در احکام شرعى خطا مىکنم همان بهتر که دیگر فتوا ندهم. پس به خانه رفت و در خانه را بسته و دیگر بیرون نیامد. در این هنگام نامهاى از طرف حضرت ولى عصر علیه السّلام براى شیخ مفید آمد که:
«بر شماست فتوا بدهید و بر ماست که شما را راهنمایى کرده و نگذاریم در خطا بیفتید.»
شیخ مفید با دیدن این نامه بار دیگر بر مسند فتوا نشست.
3و 2- احتجاج طبرسی،ج2،ص650
- 4 تشرفیافتگان، ص ٨۴